Quantcast
Channel: پاتوق رمان |دانلود کتاب و رمان »رمان های برتر
Viewing all 21 articles
Browse latest View live

ترنج لحظه های زندگی


قایمکی

$
0
0

عنوان کتاب: قایمکی

نویسنده: فردین و خورشید.ر

تعداد صفحات پی دی اف:۱۸۷

تعداد صفحات جاوا:۷۳۰

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:میعاد پسر دانشجو ایی است که چند وقتی است از دختری در دانشکده به نام ژینا خوشش میاید و چون آن دختر در پرورشگاه بزرگ شده میترسد او را به خانواده معرفی کند. میعاد از خانواده مذهبی و ثروتمندی است . او با دختر عموی خود نامزد است .آنها قرار است به ایران بیایند و میعاد باید به همین زودی با پردیس عقد کنند. وقتی میعاد به پدر خود میگوید که خواهان ازدواج با پردیس نیست و میخواهد با ژینا ازدواج کند ….

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته قایمکی اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

اوج لذت

$
0
0

عنوان کتاب:اوج لذت

نویسنده: باربارا کارتلند

تعداد صفحات پی دی اف:۷۸

تعداد صفحات جاوا:۴۶۲

 

خلاصه:گتا و دو خواهرش مجبورند بعد از مرگ مادرشان خانه محل زندگیشان را به پسرعموی مادرشان تحویل بدهند. تا اینکه نامه ای از پسر عموی دیگر مادرشان سیلویو که در هندوستان است به دست آنها می رسد. او از مرگ مادرشان بی خبر است و به او خبر می دهد که به مقام لردی رسیده است و از او می خواهد یکی از دخترانش را برای ازدواج با او به هندوستان بفرستد تا بعد از ازدواج بتواند فرمانده یکی از ایالت شود.دو خواهر بزرگتر گتا در آستانه ازدواج با مردان دیگری هستند و گتا که محلی برای زندگی ندارد تمایل خود را به این ازدواج اعلام میکند.خواهرانش به او می گویند حتی اگر در خانه غریبها زندگی کند بهتر از این است که بخواهد با این مرد که ملقب به کوه یخ است ازدواج کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته اوج لذت اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

ستاره

$
0
0

عنوان کتاب:ستاره

نویسنده:شیوا نظری

تعداد صفحات پی دی اف:۱۴۵

تعداد صفحات جاوا:۶۱۸

 

خلاصه:ستاره نمیفهمید که چرا مامان نسرین فقط جلوی دیگران با او به خوبی رفتار میکردوقتی با هم تنها بودند همیشه با عصبانیت و کم حوصلگی باهاش حرف میزد و بدتر از همه نمیفهمید که چرا مامان نسرین نمیذاره مهرداد دوست خانوادگیشان که تقریبا همه خرج زندگی ستاره را میپرداخت با او راحت باشد مهرداد عاشق ستاره بود ولی اگر مامان نسرین با ان همه بدگویی اورا پیش همه خراب نمیکرد …..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته ستاره اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

تقدیر شیرین

$
0
0

عنوان کتاب:تقدیر شیرین

نویسنده:زهرا اسدی

تعداد صفحات پی دی اف:۹۱

تعداد صفحات جاوا:۷۹۳

 

خلاصه:دختری بسیار زیبا، مهربان و خوب که بخاطر این صفات مورد توجه همگان است به نام شیرین در خانواده پر جمعیت و فقیری زندگی میکند که تفاوت ظاهریش با افراد خاواده برایش تعجب آور است. از همه بیشتر برادر بزرگترش علی به او محبت میکند کم کم بر اثر تلاشهای علی خانواده از حالت فقر بیرون میاید دائی خانواده و پسرش فرید برای شرکت در عروسی برادر شیرین از بحرین به ایران میاید و فرید هم به جمع دوستداران شیرین افزوده میشود.
در این میان شیرین متوجه میشود که برادر بزرگترش هم بشدت عاشق دختری است ولی راضی نمیشود اسم و مشخصات دختر را به خانواده بگوید، بعد از یک سال دوباره دایی و فرید این بار به همراه زندایی به ایران میایند و شیرین را خواستگاری میکنند. مادر، شیرین را وادار به این ازدواج میکند با این ترفند که سد راه زندگی علی را برمیداره، وقتی شیرین به بحرین میرود متوجه میشود که فرید همسر دیگری هم داره که موضوع را از او و خانواده اش پنهان کرده بودند. شیرین عصبانی از این حیله تصمیم میگیرد که هر جور شده به ایران باز گردد ولی زندایی به او میگوید تا وقتی بچه دار نشده به اجازه بازگشت نمیدهند و…..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته تقدیر شیرین اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

تولد مشترک

$
0
0

عنوان کتاب:تولد مشترک

نویسندگان:کارگروهی

تعداد صفحات پی دی اف:۳۵۸

تعداد صفحات جاوا:۱۵۴۸

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:

مکانی مشترک
نقطه ای مشترک
اتفاقی مشترک
همه چیز مشترک بود
درست مثل تولد
تولد مشترک آنها
دور هم گرد شدند
چه ترسناک است
قدم نهادن در مکانی که
اطمینانش باز شدن است و پاشیدن
چه ترسناک است
با وجود او
نزدیکی به همدیگر
حتی با باوری سفید

روایت داستان از زبون شش نفره و اول شخصه
فضای داستان : خارج از ایرانه
و عاشقانه با چاشنی دلهره و هیجان !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته تولد مشترک اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

مرد یخی

$
0
0

عنوان کتاب:مرد یخی

نویسنده:*فاطمه خانوم*

تعداد صفحات پی دی اف:۲۹۶

تعداد صفحات جاوا:۱۴۰۵

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:یه مرد خشن که دنیاش خلاصه شده تو سیگار روی لب ، لباس های مارک دار و سفرهای اروپایی …یه دختر از جنس احساس، اسیر بازی روزگار شده و سهمش از زندگی یه صندلی سرد به اسم ویلچره!یه روزی، یه جایی سرنوشت این دو نفر رو مقابل هم قرار میده…
زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی ، و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته مرد یخی اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

همه سهم دنیا رو ازم بگیر

$
0
0

عنوان کتاب:همه سهم دنیا رو ازم بگیر(در تمنای توام ۲)

نویسنده:رویا رستمی(روها)

تعداد صفحات پی دی اف:۱۶۲

تعداد صفحات جاوا:۸۴۵

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:کیان زانو زده تا طبق شرط بندی که با دوستاش کرده و باخته حالا اولین دختری رو که دید با چشم بسته بهش بگه دوسش داره…رو می خواد گفتن ..این جمله اما اگه اتفاقی اون دختر فرشته باشه که بعد از دو سال اونو از نزدیک دیده؟ فرشته ایی که تو این دو سال خانومتر شده و اما نگاهش عاشقه و البته مغرور و کیان چطور پا رو دل بزار و باور کنه تمام اون دو سالو؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته همه سهم دنیا رو ازم بگیر اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.


به یاد مانده

$
0
0

عنوان کتاب: به یاد مانده

نویسنده:شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۳۰۵

تعداد صفحات جاوا: ۲۲۰۶

وبلاگ نویسنده(منبع):شطرنج عشق

 

خلاصه:مهناز و افسانه با هم دوست هستند در یک روز که باران بسیار شدیدی میبارد و مهناز نیز با او نیست هم کلاسی ها او را سوار ماشینی میکنند که آن مرد به خواستگاری او میاید . امیر فتحی سرگرد خلبان نیروی هوای که ۱۴ سال از افسانه بزرگتر است مردی فهمید و با شعور و پسر عمو مهناز است . افسانه در ابتدا با این ازدواج مخالف است ولی پدر افسانه خوبیهای امیر را برای افسانه بار میشمرد و از افسانه میخواهد چند بر با امیر بیرون برود اگر باز هم او را نپسندید از ازدواج با او خود داری کند افسانه بعد از چند بار متوجه میشود که امیر پسر خوبی است و چون مادر افسانه میخواهد به دیدار دخترانش در آمریکا برود پدر افسانه پیشنهاد یک عقد را میدهد تا در نبود مادر افسانه آنها مشکلی نداشته باشند تمامه قررها گذشته میشود . یک هفته مانده به عقد….

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته به یاد مانده اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

قصه عشق

$
0
0

عنوان کتاب:قصه عشق

نویسنده:شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۱۲۰

تعداد صفحات جاوا: ۸۴۱

منبع:وبلاگ شطرنج عشق

 

خلاصه:مجید دوست علی و عاشق خواهر علی به نام نسترن است وقتی نسترن از انتظار خواستگاری مجید خسته میشود با حمید ازدواج میکند همه از اینکه نسترن با مجید ازدواج نکرد تعجب میکنند .مجید هم دیگر به خانه آنها نمیاید .یاسی خواهر نسترن حالا بزرگ شده و مجید بد از سه سال که یاسی را میبیند جوری برخورد میکند که یاسی دیگر آن نگاههای برادرانه را در او نمیبیند .نگاها و برخوردها عاشقانه است مجید یاسی را از جان عزیزتر میداند .نسترن به این عشق حسادت میکند مجید زندگی سرشار از عشقی به یاسی تقدیم میکند ولی…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته قصه عشق اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

گلبرگ های خزان عشق

$
0
0

عنوان کتاب:گلبرگ های خزان عشق

نویسنده: شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۲۰۷

تعداد صفحات جاوا: ۱۵۳۰

منبع(وبلاگ نویسنده):شطرنج عشق

 

خلاصه:الهام بسیار به عمه مریم شباهت دارد و چون عمه مریم عاشق شده بود و به عشقش نرسیده بود خود را کشته بود حالا همه مواظب الهام بودند که یک بار عاشق نشود و همین اتفاق برای الهام تکرار نگردد . با قبول شدن الهام در دانشگاه او که دختر زیبایی بود مورد توجه پسرها قرار میگیرد ولی الهام با توجه به جو خانواده به شدت از دوستی با پسرها وحشت دارد .روزی که الهام دربدر به دنبال کتاب در کتاب فروشیها میگردد پسری به او نزدیک شده و خود را چنین معرفی میکند،من حمید رضا شهیدی دانشجوی تخصصی آسیب شناسی در اندام بینایی هستم و میتونم این کتابها را به شما بدهم در صورتی که با یکدیگر آشنا شویم با ردّ این آشنایی پسر میرود الهام سأعتی بعد او را باز میبیند .الهام که در ماشین برادر خود احسان نشسته است متوجه دوستی برادر خود با حمید رضا میشود ،احسان از حمید رضا تعریف کرده و او را مخ دانشگاه مینامد و میگوید تا به حال به هیچ دختری روی خوش نشان نداده و از حمید رضا میخواهد که با هم شام بیرون بروند.اینگونه بود که این دو با یکدیگر دوست شدند احسان نیز با این دوستی مخالفتی نداشت این دوستی به عشقی زیبا منتهی شد .الهام نیز عاشق حمید رضا شده بود ولی…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته گلبرگ های خزان عشق اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

تلخ و شیرین

$
0
0

عنوان کتاب:تلخ و شیرین

نویسنده: شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۹۵

تعداد صفحات جاوا: ۶۹۲

وبلاگ نویسنده(منبع):شطرنج عشق

 

خلاصه:سپیده در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد قبول میشود ولی به خاطر اینکه مراعات پدرش را به خاطر پرداخت شهریه دانشگاه آزاد صحبتی از قبولی نمیکند .امیر پسر عمه مهین به پدر سپیده میگوید که سپیده در دانشگاه قبول شده و پدرش او را به دانشگاه میفرستد . امیر دانشجوی پزشکی است و سپیده را دوست دارد ولی سپیده از او خوشش نمیاید .سپیده در دانشگاه با پسری اشنا میشود که زیبا و پولدار است و عشق پاکی به سپیده دارد .امیر به سپیده هشدار میدهد که پسری که تو را دوست دارد چندین دختر را به رسوایی کشانده ولی شهاب به خواستگاری سپیده میاید پدر سپیده ۴۰ روز مهلت میگیرد و بد هم جواب ردّ به خانواده شهاب میدهد سپیده به شدت با این تصمیم پدر مخالف است و …..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته تلخ و شیرین اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

خورشید

$
0
0

عنوان کتاب:خورشید

نویسنده: شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف:۲۸۹

تعداد صفحات جاوا:۲۳۹۵

منبع:وبلاگ شطرنج عشق

 

آغاز کتاب:

به قدری عصبی بودکه حدواندازه ای برای ﺁن نمیشدتصورکرد.تمام شب گذشته رابعدازشنیدن خبرگریه کرده بودودائم به دنبال یک دلیل منطقی برای ﺁن اتفاق می گشت!نمی دانست مقصراصلی چه کسی بوده ویاچه کسانی می توانستنددرتصمیمی که اوگرفته نقش اصلی رابه عهده داشته باشند!
تمام طول مسیردرهواپیمافقط اشک ریخته بودبه طوریکه تمام مهماندارهامتوجه ی این موضوع شده بودندوبه صورتهای مختلف سعی درتسلی دادن اوداشتنداماهیچیک دلیل اصلی اینهمه گریه واشک که ازچشمانﺁبی وزیبای اومیریخت رانمی دانستند!خوداوهم هیچ تمایلی به گفتن غم لانه کرده دردلش رانداشت.بالاخره هواپیمابعدازطی مسیری تقریبا”یک ساعته ازمقصدشیرازبه فرودگاه تهران نشست ومسافران طی گذراندن مراحل لازم ازهواپیماپیاده شدند.اوهم تنهاوسیله ی همراهش راکه یک کیف سامسونت کوچک ویک کیف دستی بودرابرداشت وازهواپیماخارج شد.درسالن انتظارتوقع دیدن هیچکس رانداشت ولی برخلاف میل باطنیشﺁناهیتابه فرودگاهﺁمده بود.ﺁناهیتابه محض اینکه اورادیدبه طرفش رفت وبامهربانی خواهرانه ای سامسونت اوراگرفت وباصداییﺁهسته سلام کرد.مانداناحتی حوصله ی جواب سلام دادنﺁناهیتاراهم نداشت فقط دلش میخواست هرچه سریعتربه خانه برسد.هردوشانه به شانهﻯﻯهم ازسالن خارج شدند.وقتیﺁناهیتاماشین راروشن کردقبل ازحرکت روکردبه مانداناوگفت:مانی…
مانداناسرش رابه صندلی تکیه داده بودوقطرات اشکی راکه بی محاباازچشمهایش می ریختندراپاک میکرد.ﺁناهیتا دوباره گفت:مانی…بسه…با توهستم.
ماندانابدون اینکه به اونگاه کندگفت:زودترمن رو به خونهﻯپدربزگ برسون.
ﺁناهیتایکه ای خوردوگفت:اونجا چی کارداری؟!!
مانداناهمانطورکه سرش رابه پشتی صندلی تکیه داده بودچشمهایش رابست وگفت:میخوام بدونم اونم ازاین اتفاق خبرداشته وهیچ کاری نکرده یاهنوزبیخبره…
ماندانابه قدری عصبی بودکهﺁناهیتاکاملا”ازصدایش این حالت اوراتشخیص میدادولی باتمام این اوصاف هنوزماشین رابه حرکت درنیاورده بود;دوباره گفت:ولی ماندانا…من که پای تلفن به توتوضیح دادم…مامان بزرگ خودش اینطورخواسته وخودش هم همهﻯکارهاش رو کرده…توکه بهترازمابه اخلاقش ﺁشنایی داری…به خدامامان ازوقتی مامان بزرگ اون کار رو کرده دائم غصه میخوره واشک میریزه…باباهم خیلی…
مانداناچشمهایش رابازکردوباعصبانیت بهﺁناهیتانگاه کردوگفت:حرکت میکنی یابرم تاکسی بگیرم؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته خورشید اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

پرستار مادرم

$
0
0

عنوان کتاب: پرستار مادرم

نویسنده:شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۳۲۸

تعداد صفحات جاوا: ۲۰۴۳

منبع:وبلاگ شطرنج عشق

 

خلاصه:سیاوش یک مهندس موفق است که در پول و مقام غلت می خورد ولی از لحاظ زندگی خانوادگی مشکلات زیادی دارد. از زنش که از لحاظ اخلاقی فاسد است طلاق گرقته و پسر ۸ ساله اش بسیار عصبی و بداخلاق است و مادرش قطع نخاع شده است. او در به در دنبال یک پرستار مورد اعتماد میگردد تا اینکه دوست صمیمیش مسعود کسی را به او معرفی میکند….

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته پرستار مادرم اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

پاورقی (جلد اول و دوم)

$
0
0

عنوان کتاب:پاورقی (جلد اول و دوم)

نویسنده: شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۱۹۰

تعداد صفحات جاوا: ۱۲۶۰

منبع: وبلاگ شطرنج عشق

 

آغاز کتاب:

دوم دبیرستان بودم.هوای نم گرفته وبارون خورده پاییزی حسابی حالم روگرفته بود.تاازمدرسه به خونه برسم بازم لج کردن به خودم روشروع کردم.کاپشنم رو درآوردم وگذاشتم حسابی بارون به تنم بخوره.وقتی رسیدم خونه شده بودم مثل موش آب کشیده.مامانی(مادربزرگم)تاچشمش به من افتادبنای جیغ ودادش روگذاشت:بازخل شدی دختر؟…بازچته؟چراباخودت اینجورکردی؟بدوبدوبروحموم یه دوش آب گرم بگیر یه لباس درست وحسابی هم بپوش تامن غذات روبکشم بیارم.صدای زنگ دربلندشد.ماندانا بودخواهرم.یه سال ازمن بزرگتره ولی خیلی عاقلترازمن نشون میده!نمیدونم شایدم واقعا من دیوونه هستم وخودم هیچ وقت باورنکردم!اونروزدوباره دلم تنگ شده بود…دوباره دلم مامان وبابا رومیخواست…پی بهونه بودم تاپاچه یکی روبگیرم…ولی خوب دیگه دستم روشده بود.همه میدونستن وقتی کارهای غیرمعقول ازم سرمیزنه…یعنی دوباره قاطی دارم…یعنی دنبال یه چیزی میگردم تا تلافی وعقده نبودن مامان وبابا رو روسراون چیزخالی کنم! برای همین ازوقتی دستم روشده بود دیگه کسی تواون شرایط سربه سرم نمیذاشت.روپوش مدرسه رودرآوردم پرت کردم روپله ها بعدشم همون جا کنارشومینه درازکشیدم روی یکی ازراحتی ها.قطره های بارون که به شیشه میخوردن ومی رقصیدن معلوم نبودچه جادویی کردن که خیلی زودخوابم برداصلا نفهمیدم چی شد که خوابم رفت.خوابم بردودوباره همون کابوس لعنتی اومد سراغم…اصلا هروقت نحسی میکردم حکایت همین میشد.خوابم میبرد وبعدشم همون کابوس…دیدن همون صحنه های آخرتصادف…جیغ مامان که بابا روصدامیکرد.فریادماندانا ودادهای آرش وکوروش وبعد صدای بابا…وبعد خوردشدن شیشه ومعلق خوردن ماشین توی تاریکی شب…دیدن نورچراغ ماشینها که چرخشی دورانی برام داشتن وبعدجیغ……….جیغ کشیدم ازجا پریدم.نمیدونم کی ولی عمه مهین وپسرش بهنام هم اومده بودن خونهءما.تمام صورتم ازاشک خیس شده بودوجیغ می کشیدم.نمیدونم باچه سرعتی ولی مامانی طبق معمول با یه لیوان شربت قند کنارم بود وعمه مهین بغلم کرده بود وسعی داشت آرومم کنه.بهنام اون موقع۲۲سالش بودوسال سوم پزشکی.نشسته بودروی یکی ازمبلها وبه من نگاه میکرد.بالاخره ساکت شدم وخیالم جمع شدکه دوباره تکرارهمون واقعه روتوخواب دیدم.واقعه ای که موقع حادث شدنش من فقط۶سالم بود.آرش۱۵سالش/کوروش۱۲سالش وماندانا۷ساله بود.وبعدهمون اتفاق بودکه دیگه مامان وبابا روندیدم.وقتی مطمئن شدم خواب دیدم وهمه چی تکرارهمون اتفاق بوده تازه دوباره زدم زیرگریه…ساکت نمیشدم.بهنام اومدجلومامانی وعمه مهین روکنارزد ونشست کنارم روی راحتی وگفت:بسه…بلندشوبریم بیرون یه ذره هوابخور…
چنددقیه بعد درحالیکه ازگریه به هق هق افتاده بودم همراه بهنام سوارماشینش شدم وازخونه رفتیم بیرون…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(تک قسمتی)

 

(جلد اول)

 

(جلد دوم)

 

 

 

 

نوشته پاورقی (جلد اول و دوم) اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.


باده

$
0
0

عنوان کتاب: باده

نویسنده: سحر۶۷

تعداد صفحات پی دی اف:۴۴۵

تعداد صفحات جاوا:۱۵۹۲

منبع:وبلاگ رمان… رمان… رمان

 

خلاصه:رمان من در مورد دختری به اسم باده دختری مثل باده …مثل یه نسیمه …دختر قصه ما خیلی مهربون غرور نداره …..ولی یکم لجباز ….. عاشقه ..دیوانه ور عاشقه …عاشقه پسرعمش امیرعلی…. امیرعلی خیلی خشک …سرد …مغرور…کنسل کنندس …ولی دختره قصه ما دوستش داره خیلی زیاد..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته باده اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

احساس من معلول نیست

$
0
0

عنوان کتاب:احساس من معلول نیست

نویسنده: سمیه.ف.ح

تعداد صفحات پی دی اف: ۲۹۰

تعداد صفحات جاوا: ۱۶۰۵

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:هنگامه دختری متفاوته . البته متفاوت نه از نظر خودش. از دید شمایی که اونو متفاوت می بیند. البته بعضی وقتها همینم غنیمته . چون خیلی ها ممکنه اصلاً نبیننش. چون اون معلوله . یه معلول جسمی . معلولی با هوش و قابلیتهایی خیلی بیشتر از تو ! خیلی بیشتر از من ! باز تا اینجا مشکلی نیست . مشکل وقتی به وجود می یاد که این آدم ، عاشق یه فرد سالم از نظر جسمی میشه . اون معلوله ولی احساسش معلول نیست . اون به اندازه ی من و تو یا حتی شاید خیلی بیشتر از ما ها ، عشق رو می فهمه ….

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته احساس من معلول نیست اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

همین امشب

$
0
0

عنوان کتاب:همین امشب

نویسنده: شادی داوودی

تعداد صفحات پی دی اف: ۹۰۷

تعداد صفحات جاوا: ۶۹۴۵

وبلاگ نویسنده(منبع):شطرنج عشق

 

آغاز کتاب:

صدای خنده و هیاهوی همه ی دختر و پسرهای توی باغ گوش فلک رو کر کرده بود…صدای خنده ی منوچهر که گفت:مجید اونو ولش کن نمیاد…بیخود نرو دنبالش…
و بعد صدای مجید به گوش رسید که گفت:تقصیر تو شد دیگه…شماها ادامه بدین من میرم ببینم میتونم راضیش کنم بیاد…
ماهرخ توی اتاق کناردیوار زیر پنجره نشسته بود و به زخمی که پشت آرنج دستش در اثر سائیده شدن روی زمین ایجاد شده بود نگاه میکرد و از سوزشی که بعد از ریختن بتادین روی زخمش توسط خواهرش گلرخ ایجاد شده بود اشک توی چشمهاش حالا به بیرون راه پیدا کرده و گونه های برجسته اش رو مرطوب کرده بود…از شنیدن حرفهای منوچهر برادرش با حرص دندونهاش رو به روی هم فشار داد و روی کرد به گلرخ و عصبانیتش رو سر او خالی کرد و گفت:بسه دیگه گلرخ…دستم به جز جز افتاد از بس این کوفتی رو ریختی روی زخمم…
گلرخ که۴سالی از ماهرخ بزرگتر بود نگاه دقیقی به صورت عروسکی ماهرخ کرد و لبخند زد و گفت:تو الان زخمت نیست که جز جز میکنه بیشتر دماغت سوخته که جلوی همه خوردی زمین و از این ناراحتی…من اگه تو رو نشناسم واسه لای جرز دیوار خوبم…
ماهرخ دستش رو کشید عقب و گفت:ولم کن…اصلا لازم نکرده کاری کنی…همه اش تقصیراون منوچهر بیشعوره که اونجوری منو روی زمین کشید…
گلرخ خندید و گفت:خوب بازی زوو همینه دیگه…تو هم که قربونش برم رووت زیاده و ول کن نبودی و هی زووو میکشیدی…خوب تو اگه صدات قطع میشد منوچهر اونجوری نمی کشیدتت روی زمین…
در اتاق باز شد و مجید در حالیکه لبخند روی لبش بود روی به ماهرخ کرد و گفت:بدجور دستت زخم شده؟…آره؟
ماهرخ به مجید که سرش رو فقط از لای در توی اتاق کرده بود نگاهی کرد و با حرص گفت:شما ها که بدتون نیومد و کلی هم خندیدین…حالا واسه چی میپرسی دستم بدجور زخم شده یا نه؟میخوای بیشتر بخندین؟
مجید که سعی داشت خنده ی روی لبش رو به کنترل در بیاره به گلرخ که اونم خنده اش گرفته بود نگاه کرد و گفت:گلرخ من اصلا” خندیدم وقتی ماهرخ افتاد روی زمین؟…من کی خندیدم؟
گلرخ که در حال بستن در محلول بتادین بود خنده ی روی لبش عمیق تر شد و گفت:مجید اگه تو خواجه حافظ شیرازی هستی پس تردید نکن در این که تو تنها کسی بودی که نخندیدی اگرم خواجه حافظ نیستی پس مدعی نشو…
ماهرخ با عصبانیت از شوخی که بار دیگه در شرف سر گرفتن بر سر افتادن اون به زمین بود از روی زمین بلند شد و به سمت در رفت تا از اتاق خارج بشه…مجید سریع خودش رو عقب کشید تا ماهرخ که همیشه عصبانیت زیبایی های خاص صورتش رو هزاران برابر میکرد بدون اینکه به او برخورد کنه از اتاق خارج بشه و زمانیکه ماهرخ از جلوی مجید رد میشد با خشم به او نگاه کرد و گفت:خیلی خنده داشت؟!

 

 

 

 

 

 

(تک قسمتی)

 

(قسمت اول)

 

(قسمت دوم)

 

 

(تک قسمتی)

 

(قسمت اول)

 

(قسمت دوم)

 

 

 

 

 

نوشته همین امشب اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

فرستاده

$
0
0

عنوان کتاب:فرستاده

نویسنده:مهرسا.م

تعداد صفحات پی دی اف: ۶۰۸

تعداد صفحات جاوا: ۲۶۸۳

وبسایت نویسنده(منبع):

www.mehrsa-m.ir

 

خلاصه:باران دختر خیالبافیه که در یک خانواده متوسط زندگی می کنه..یه خواهر و برادر بزرگتر از خودش داره…برادرش خیلی غیرتیه …باران و خواهرش بیتا با هم به کلاس نقاشی میرن..باران فکر می کنه که رئیس اموزشگاه آقای فلاح از اون خوشش میاد و اونم همین طور..سعی می کنه سر بسته به خواهر بگه …

از یه طرف دیگه دوست اخموی بهنام پاش به خونه شون باز میشه و باران اون رو چندین بار در حال سرک کشیدن به زیر زمین خونه و … دیده و به اون مشکوک میشه…تا اینکه مشخص میشه که …

داستان بسیار زیبا و جذابیه بهتون توصیه می کنم حتما بخونیدش.

 

 

 

 

 

 

 

(بدون عکس جلد)

 

 

 

(بدون عکس جلد)

 

 

(لینک کمکی)

 

 

 

نوشته فرستاده اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

رسوب

$
0
0

عنوان کتاب: رسوب

نویسنده:خورشید.ر

تعداد صفحات پی دی اف: ۵۹۱

تعداد صفحات جاوا: ۲۸۱۹

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه: دختری از جنس دختران ۲۱ ساله … در آروزهای ۲۱ سالگی!
در عمق جوانی ، پر از رویاهای تهی !
دختری همرنگ من … تو … و دیگران!
درفراز زندگی و فرود روزمرگی… در چنگ خاموش عشق یا هوس؟
شاید در عمق حسرت ! اسیر در چاک دهان ها ، بی فرهنگی ها !
در لفافه ی کلمات ، سفسطه ها … فلسفه ها … علت ها… معلول ها … رسم ها!
در شکست پوچ خاطرات !
در مرز فرو دست سنت ها …طبقات … هوای نا ابد حرفها ، قول ها … در شمارش حضور و اولویت ها… اول بودن ها … دوم شدن ها …!
سراب نمیشود… تمام نمیشود … فقط رسوب میشود !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته رسوب اولین بار در پاتوق رمان | دانلود کتاب و رمان پدیدار شد.

Viewing all 21 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>